useless, unusable, inutile, idle, ineffectual, worthless, purposeless, serving no purpose
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ساعت شکسته کاملاً بیمصرف است.
The broken clock is completely useless.
دستورالعملها بهقدری نامشخص بودند که محصول را بیمصرف کردند.
The instructions were so unclear that they made the product unusable.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیمصرف» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیمصرف